طاها جانطاها جان، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

♫♫ دلنوشته های مرضیه ♫♫

راه رفتن گل پسرم

دیشب 1394/05/19 بالاخره خودت بدون کمک از روی زمین بلند شدی و راه رفتی چقدر لحظه ی شیرینی بود این لباسم دیشب مامان جونم برات خرید مبارکت باشه نفسم   یه روز خوب خدا نی نی بلند شد از جا جیغ میزد و میخندید اوشروع کرد به تاتا میخورد زمین پامیشد نی نی خسته نمیشد می افتاد و میخندید دوباره سرپامیشد مامان جون مهربون بابا با لب خندون کف زدن های اونا چه کیفی داره آخ جون چه حالی داره کودک راه میره بی رورو وک تاتا تاتا میکنه میره بدون کمک     ...
20 مرداد 1394

14 ماهگی طاها جان

سلام گل مامان.عمر شیرینم . ماهگیت مبارک عزیزم عکسهای طاها جون   اینجا عاشق این بودی خودتو قایم کنی بگم طاها کووووو تا بیای بیرون عمر من قربون حمام رفتنت عشق مامان تلاش طاها جونم برای اینکه سیمو به پریز بزنه آخ آخ از دست این وروجک هرچی گم بشه باید بریم از زیر مبل پیداش کنیم.همه وسایلارو میبری میندازی زیر مبل بعد جیغ میزنی که درش بیارم نشانه های استقلال طاها زندگیم دیگه خودت میخوای روی پاهای کوچولوت بایستی.راه افتادنت مبارک ...
17 مرداد 1394

راه رفتن طاها جان

ووووووووووووای که چقدر خوشحالم امروز 1 سال و 1 ماه و 19 روزت بود عزیزم.چند وقتی میشه که دستاتو میگرفتی به وسایل خونه و راه میرفتی دو روز پیشم پاهاتو بلند میکردی که خودت راه بری. اما امروز به بهانه ی بستنی همینطوری صدات کردم گفتم بیا بستنی بخور دیدم یه قدم اومدی جلو و دستمو گرفتی.منم که از خوشی دیوونه شدم تا چند بار به بهانه بستنی اومدی طرفم و منم کم کم ازت فاصله گرفتم تا زیباترین اتفاق زندگیمو  تماشا کنم.امروز 10 قدم خودت تنهای تنها راه رفتی.آخ عمر من فدات فقط راستی داشتم وبلاگی رو میخوندم که مادرهای عزیز در مورد این که بچه هاشون شیطون و اذیت کارن و مادرا عصبی شده بودن و حتی بیشترشون بچه هاشونو به حدی کتک زده ب...
5 مرداد 1394

شیرین کاریات

اول از آشپزخونه شروع میکنم.خدا نکنه من برم آشپزخونه بدو بدو میای دنبالم اول میری سراغ لباسشویی      دکمه هاشو میزنی خاموشش میکنی دستاتو باهاش میچرخونی میگی  زززززززززز یعنی میچرخه هرچی قابلمه هست درمیاری بیرون میکوبی به هم شعله ی گازو ززززززززیاد میکنی چند بار نزدیک بوده غذامون بسوزه.در یخچالو باز میکنی و فرار میکنی میری  جای برنح و حبوبات رو یاد گرفتی خودت میری کابینتو باز میکنی و همه رو میریزی منم در تمام حالات  از مبل و تلویزیون و ناهار خوری و ...از همه چی بالا میری.دوستداری تو حمام آب بازی کنی ولی حمامت نکنم.کشو لباسارو که باز میبینی دونه دونه لباس درمیاری دوباره پرت میکنی توش میگیم سگه چی...
2 مرداد 1394
1